بخشیدن آرزوها ...







بخشیدن آرزوها ...  

http://c0170361.cdn.cloudfiles.rackspacecloud.com/58_66_0e6240b85c_p.jpg
 

زمان به انتهای شب رسیده بود ولی هنوز عاشقانه بر روی تخته سنگی در کنار دریا نشسته بودند.

سارا در حالی که دسته ای از گل های یاس را با دو دستش گرفته بود و موهای افشانش در

خنکای باد موج میزد سرش را بر شانه ی سینا گذاشت و به آرامی گفت: چرا فکر می کنی

از این که همه ی آرزوهایم را تا آخر آن به تو دادهام پشیمانم؟

سینا لبخندی زد و مثل همیشه حق به جانب گفت: به خاطر اینکه احساسات کودکانه ات را هنوز

هم با خودت داری یا برای آدم حسابگری مثل من با اینکه عاشقانه تو را دوست می دارم

هنوز هم بخشیدن همه ی آرزوهایم به تو کاری سخت و دشوار است و مطمئنم ای بخشش

توهم از روی احساسات بچه گانه ات است و چیزی نخواهد گذشت که همه ی آرزوهایت

را پس خواهی گرفت.

سارا که از حرف های سینا ناراحت و غصه دار شده بود با لحنی آهسته و چهره ای اندوهگین

به او گفت: اگر واقعا میخواهی راستی گفته هایم را باور کنی به خانه برو و گلدانی را با

خود بیاور آن لحظه ثابت میکنم که هیچوقت آرزوهایم را پس نخواهم گرفت سینا با خنده گفت

باز چه نقشهای در سرت است؟ سارا گفت: فقط برو سینا .

سینا به سوی خانه رفت و گلدانی را با خود به ساحل آورد. ولی هنگامی که برگشت خبری

  از سارا بر روی تخته سنگ کنار ساحل نبود کمی به اطراف خود نگاه کرد ولی اورا ندید.

سپس در حاشیه های ساحل به دنبال او گشت ولی باز هم اثری از او نبود و سپس با صدای

بلند شروع کرد به صدا زدن سارا ....

ساعت ها در سراسر ساحل را گشت. ولی جستجو های او نتیجه ای نداشت و در حالی که

دیگر خسته و بی رمق شده بود به گلدانی که در دست داشت کنار ساحل نشست چشمانش

را به دریا دوخت که ناگهان دید دسته گلی از یاس های سفید بر روی امواج دریا

به ساحل می آید .......  



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته اي از يك عاشق به نام :Nsm2| پنج شنبه 11 فروردين 1390برچسب:, | 12:44 | + | موضوع: <-CategoryName-> |